سفارش تبلیغ
صبا ویژن

  

معماری پایگاه داده توزیع شده oracle

 

یک پایگاه داده توزیع شده مجموعه از پایگاه داده ذخیره روی چند کامپیوتر هست که به طور نمونه کاربردش را به عنوان پایگاه داده تنها اشکار می کند . در نتیجه یک  در خواست می تواند همزمان در دسترس قرار بگیرد و تغیر دهد داده را در چندینپایگاه داده در یک شبکه . هر oracle محلی پایگاه داده در یک سیستم کنترل شده بوسیله سرویس دهنده oracle محلی اما در نگه داری توافقات از پایگاه داده جهانی همکاری می کند . تصویر 1-1 یک معرف سیستم پایگاه داده توزیع شده oracle را شرح می دهد

 

 

 

 

سرویس دهنده ها و مشتری

 

یک سرویس دهنده پایگاه داده که نرم افزار oracle  است . یک پایگاه داده را مدیریت می کند می باشد و یک مشتری هست یک متقاضی که اطلاعاتی را از یک سرور در خواست می کند هر کامپیوتر در یک سیستم هست یک گره . یک گره در پایگاه داده توزیع شده همانندیک ارباب رجوع و یک سرور یا هر دو که بستگی به شرایط دارد عمل می کند






تاریخ : چهارشنبه 86/9/21 | 12:58 عصر | نویسنده : مصطفی قدرتی | نظرات ()

حال ببینیم جناب میرزا حسینعلی نوری که خود را پیغمبر جدید و مدعی دین مدرن و جدید برای بشر قرن بیست و یکم و قرون آتی می داند چه دستاوردهائی را به بشریت تشنه عدالت و آسایش به ارمغان آورده است و چگونه به تساوی حقوق زن و مرد و صلح و عدالت جهانی عمل می شود :

1-    طاهر کردن نجاسات در صورتی که آب موجود نبود با گفتن 5 مرتبه " الله اطهر" به طرف شیء نجس، پاک و طاهر می گردد.( صفحه 5 کتاب اقدس)

2-    تحریم نماز جماعت ( در صفحه 5): کتب علیکم صلوه فردی قد رفع حکم الجماعه

3-    تقسیم عجیب ارث و تفاوت میان زن و مرد در سهمیه ارث ( در صفحات 7و 8 ) :

بهاالله وارث را به هفت طبقه و کل ارث را به 42 سهم به شرح زیر تقسیم کرده است:

1-    اولاد پسر و دختر 18 سهم 2- شوهر یا زن 5/6 سهم 3- پدر 5/5 سهم 4- مادر 5/4 سهم 5- برادران 5/3 سهم 6- خواهران 5/2 سهم 7- آموزگار 5/1 سهم!!؟(تساوی میان زن و مرد را مشاهده کنید!!؟؟)

-        خانه مسکونی و لباسهای مخصوص متوفی فقط به فرزندان پسر می رسد و دختران در آنها حقی ندارند.

-        اگر کسی فوت کرد و فرزندی نداشت تمام ماترک او نصیب بیت العدل ( در حیفای اسرائیل ) می شود!!؟

4-    زنان شایسته بجا آوردن حج بهائی نیستند: قد حکم الله لمن استطاع منکم حج البیت دون النساء(صفحه 10)

خوانندگان محترم مطلع باشند که حج در نزد بهائیان، زیارت خانه میرزا علی محمد باب!!؟ در شهر شیراز و باغ رضوان در بغداد ( محل اقامت و ادعای نبوت میرزا حسینعلی) و قبله آنان، قبر میرزا حسینعلی در عکای اسرائیل است. یعنی بهائیان دارای دو کعبه هستند!!؟؟ و برای اولین بار قبر یک انسان، قبله بشریت مدرن شده است.

5-    بشریت تا هزار سال بعد از نوشتن کتاب اقدس محکوم به پذیرش این احکام بوده و هر کس در طی این هزار سال مدعی دین جدیدی گردد دروغگوست( صفحه 11)

6-    حکم جالب مجازات دزد و سارق ( اگر زن باشد حکمی در مورد وی گفته نشده)

( قد کتب علی السارق النفی و الحبس و فی الثالث فاجعلوا فی جبینه علامه یعرف بها( صفحه14)

اگر مردی دزدی کرد اول او را تبعید کنید برای بار دوم او را به زندان اندازید و برای مرتبه سوم علامتی در پیشانی اش بگذارید. اگر برای بار چهارم دزدی کرد حکمش چیست؟ مدت زندان چقدر است؟ علامت روی پیشانی دارای چه مشخصاتی است و آیا نمی توان این علامت را پاک کرد و اگر دزدی توبه کرد و تصمیم گرفت دیگر دزدی نکند آیا با این علامت روی پیشانی جائی در میان جامعه مدعی وحدت عالم انسانی دارد.

7-    بیت العدل محل جمع آوری پول زنا و روابط نامشروع میان زن و مرد به طور نامحدود است.

" قد حکم الله لکل زان و زانیه دیه مسلمه الی بیت العدل و هی تسعه مثاقیل من ذهب و ان عادا مره الاخری عودوا بضعف الجزاء"(صفحه15)

اگر مرد و زنی مرتکب زنا شدند مقدار 9 مثقال طلا به بیت العدل می دهند و بخشیده می شوند و اگر هوس کردند برای بار دوم روابط نامشروع برقرار کنند مقدار دوبرابر ( 18 مثقال) طلا به بیت العدل هدیه می کنند و با همین فرمول به روابط نامشروع خود ادامه می دهند و صندوق بیت العدل را با مثقالهای طلا پر می کنند و حدی براین عمل حرام متصور نیست.( یعنی ناموس بهائی 9 مثقال طلا ارزش دارد؟؟)

8-    دستور سوزاندن و آتش زدن انسانها به جرم ایجاد حریق:

من احرق بیتا متعمدا فاحرقوه و من قتل نفسا فاقتلوه ( صفحه 18)

کسی که عمدا خانه ای را آتش زد پس او را با آتش بسوزانید و اگر کسی مرتکب قتل شد او را بی درنگ بکشید.

9-    اجازه ازدواج یک مرد با دو زن و استفاده از کنیز و به استخدام در آوردن دختران دوشیزه برای خدمت رسانی به مردان!!؟؟

قد کتب الله علیکم النکاح ایاکم ان تجاوزوا عن الاثنتین و الذی اقتنع بواحده من الاماء استراحت نفسه و نفسها و من اتخذ بکرا لاباس علیه

آیا اینست مفهوم تساوی زن و مرد در بهائیت؟ آیا به نظر بهاالله، زن همچنان کنیز و مستخدم مرد باید باشد؟ آیا اینست مفهوم وحدت عالم انسانی؟؟

10-اجسام و اشیاء نجس در نزد بهائیان طاهر و پاک هستند:

وکذلک رفع حکم دون الطهاره عن کل الاشیاء( صفحه 21)

11-نا مشخص بودن ازدواج با محارم و عدم وجود حکم شرعی محارم در بهائیت

قد حرمت علیکم ازواج آبائکم( صفحه 30)

جناب میرزا حسینعلی فقط ازدواج با زن پدر را حرام اعلام کرده و در مورد ازدواج با سایر محارم حکمی ذکر نکرده است. آیا عدم ذکر، دلیل بر جواز ازدواج با محارم نیست و اصولا محارم در بهائیت چه کسانی هستند.

12- عدم وجود حکم لواط با غلامان و پسر بچه ها:

انا نستحیی ان نذکر حکم الغلمان ( صفحه 30)

این پیامبر جدید می گوید من خجالت می کشم که حمک لواط را بیان کنم. بهر حال اگر یک بهائی مرتکب عمل زشت و نا پسند لواط و همجنس بازی گردید حکم مجازات وی در بهائیت چیست؟ جامعه نوین بشری که طالب عدالت و صلح است تکلیفش چیست؟ و با مفاسد اخلاقی ناشی از همجنس بازی چه باید بکند؟

13- دفن اموات در تابوت بلور و سنگهای قیمتی و چوبهای گرانقیمت:

قد حکم الله دفن الاموات فی البلور و الاحجار الممتنعه او الاخشاب الصلبه اللطیفه (صفحه 44)

تکلیف فقرای عالم انسانی و خانواده های ضعیف که قادر به تهیه این تابوتهای گرانقیمت  نیستند چیست؟ آیا این نوع دفن اموات با اصول اولیه پزشکی و بهداشتی که موجب گسترش میکروبهای ناشی از تعفن اجساد می گردد مغایرت ندارد؟

14- حکم غیر عملی در مورد ناراحت و محزون کردن دیگران :

من یحزن احدا ان ینفق تسعه عشر مثقالا من الذهب (صفحه 39 )

اگر فردی را محزون و ناراحت کردید بایستی 19 مثقال طلا انفاق کنید

از همه حقوقدانان و دانشمندان علم قضاوت دعوت می شود نحوه اجرای این حکم را تبیین نموده و به بشریت عصر اتم و فضا و فنآوری اطلاعات هدیه کنند.

جالب اینجاست که حکم زنا و هتک ناموس یک دختر 9 مثقال طلا و حکم شکستن دل دیگران 19 مثقال طلا می باشد!!؟ حکم نقص عضو در بهائیت چیست؟

نتیجه عبرت آموز:

خوانندگان محترم با نمونه هائی از احکام تشریعی بهائیت در کتب بیان فارسی و عربی ( نوشته میرزا علی محمد باب) و کتاب تشریعی بهائیت یعنی کتاب "اقدس" ( نوشته میرزا حسینعلی بهاالله)آشنا شدید.

آیا این احکام مطابق با نیاز بشر امروزی است و آیا بهائیان از اینکه خود را حامی دین جدید که مدعی وحدت عالم انسانی است می دانند، شرمسار نمی باشند؟؟

بنابراین طرح شعارهائی امثال شعار" وحدت عالم انسانی" مغلطه ای برای " فریب دادن بهائیان" و "افراد نا آگاه" بوده و جرِیانات تاریخی و کتب احکام و دستورات بهائی همگی مغایرت بهائیت با امثال این شعارها را بصورت واضحی نشان می دهند.






تاریخ : چهارشنبه 86/9/14 | 12:45 صبح | نویسنده : مصطفی قدرتی | نظرات ()
                                          فساد اقتصادی در ایران

  آیا تا به حال این سوال را از خود کرده اید.که چرا همه ساله دچار تورم می شویم؟و علت شکل گیری تورم وافزایش قیمت ها چه هست؟
کافیست کمی به اطراف خود نگاه کنیم تا ببینیم چه عواملی باعث این تورم میشود.
امروز بانک تجارت جهانی, ایران را به عنوان فاسدترین کشور اقتصادی جان معرفی کرد.که از بین 168 کشور رتبه ی 168 را به خود اختصاص داد. سال گذشته رتبه ی ایران 97 بود.

این درحالی است که ایران دارای تمام منابع موجود می باشد.و در مقابل کشور ترکیه که فاقد منبه می باشد درامد سرانه اش مرز 4000$را رد کرده وکشوری چون امارات متحده ی عربی درآمد سرانه ای بالق بر بیش از 20000$ را کسب کرده .

و اما جواب چرا؟
در ایران تعداد  اندکی سرمایه دار غیر دولتی وجود دارد که در بخش های تولیدی متعددی سرمایه گذاری کرده اند.که آنها نیز برای پیش برد اهداف خود و رسیدن به سود مورد نظر خودبایدبا دولت مشارکت کنند .البته به اسم مشارکت . چون دولت برای دادن اجازه ی تولید10 تا 30% از درامد کل چه به صورت ماهیانه چه سالیانه بر میدارد. تولید کننده نیز برای پر کردن جای خالی آن 30% مجبور است 30% بر روی قیمت واقعی بکشد . که جمعا کالایی که در دست مردم قرار می گیرد چیزی حدود 120% است.
پس تا این جا تولید کننده به دولت باج نمی دهد بلکه این دولت است که باج می گیرد.

این فقط در مرد تولید کننده نیست بلکه در همه بخش ها چنین است. در واردات و صادرات. درکشاورزی و دامداری.و....
کافیست تعداد باج گیر ها را تخمین بزنیم. البته کاری بسار ساده است  فقط کافیست نگاهی به سیستم برو کراسی بیندازیم.
اداره ها باج را در یافت می کنند سپس به اداره کل واز آنجا به وزارت خانه و از وزارت خانه به دولت و از دولت به ....
این تصوری از فساد اقتصادی در ایران است.(در سطح کلان) شهر داری را فراموش نکنید همچنین نهاد های مذهبی.
سازمان ها وارگان ها نیز جزء این دسته هستند






تاریخ : چهارشنبه 86/9/14 | 12:38 صبح | نویسنده : مصطفی قدرتی | نظرات ()

 

baz ham salam bebakhshid mozahem shodam  faghat ye soale kochik dashtam un ham inke mikhastam bedunam baraye neshun dadan hoviyate irani az che samboli estefade mishe mamlan age tunestid zud baram javabesh ro befrestid mamnun misham khodahafez
----------------------------------------------------
سلام قاصدک خانم
در جواب تو باید بگم دو صورت داریم آیا منظورت هویت ایرانیه یا هویت اسلامی
بیشتر افراد هنگامی که با این سؤال روبرو می شوند اشتباها هویت یک ایرانی را با هویت مسلمان اشتباه می گیرند
ولی برای باز شدن این مسئله باید گفت ما یک مسلمانیم ولی قبل از این ایرانی هستیم اگر در  آن سر دنیا

حرف از مهمان نوازی ،مهربانی وعواطف یک ایرانی است نه به خاطر اینکه او مسلمان است بلکه به خاطر اینکه یک ایرانی از آغاز روحیه ای لطیف داشت و تمدن را به همگان هد یه کرد
اگر من ایرانی با مظاهر و خصو صیات یک خارجی به خیابان بیایم  دشمنان ما خوشحال می شوند زیرا ما هویتمان

 را فراموش می کنیم و راه را برای
سلطه آنان باز می کنیم اگر جوان ایرانی در خارج هویت خود را فراموش می کند چهره ایرانی را خدشه دار می کند
برای اصل جواب تو باید گفت ما با هویت خویش زندهایم از نظر من هویت یعنی آزادی یعنی آقا بالا سر نداشتن هویت ح ایرانی حفظ خویش از زیر ظلم رفتن است غیرتی است که هر که ببیند می فهمد ایرانی است و برای زن غروری است که

به هر بیگانه ای اجازه نمی دهد که خود را در حریم خصوصی او راه دهد   اشتباه ما ایرانیان این است که فکر

می کنیم حجاب با ورود اسلام وارد ایران شد ولی این جور نیست اگه توضیح بیشتری خواستی در خدمتم 

 ببخشید اگه خوب و کامل نیست

 






تاریخ : سه شنبه 86/9/6 | 9:0 عصر | نویسنده : مصطفی قدرتی | نظرات ()
 دجال را با سیمایى عجیب مجسم‏کرده‏اند. صورتى آبله رو که یک‏چشم او کور شده - چشم راست -
 وچشم دیگرش در وسط پیشانى ،مانند ستاره صبح درخشان است.این بیت مولانا جلال‏الدین بلخى‏به‏یک چشم بودن دجال گواهى دارد :
او به سر، دجال یک چشم لعین اى خدا فریادرس نعم‏المعین

 

محمود جعفر کلهر

در فرهنگ جدید عربى - فارسى‏منجدالطلاب و فرهنگ لاروس معانى‏لغت دجال چنین آمده است: «آب طلا، گروه بزرگ انبوه ، دروغگو ، فریبنده‏لقب مسیح کذاب که در آخرالزمان‏ظهور کند.»

مرحوم علامه على‏اکبر دهخدااین لغت را در لغتنامه خود، هم باتشدید «جیم » و هم بدون تشدید«جیم‏» ضبط نموده است.

مهدى پرتوى آملى درباره این‏لغت مى‏نویسد: «دجال صیغه مبالغه‏از لغت دجل و به معنى خدعه ،نیرنگ ، حیله و باطل است.»

شادروان دکتر محمد خزائلى‏تعبیرى زیبا و ظریف از لغت دجال‏کرده است: «دجال کلمه‏اى مرکب‏است و الف و لام آن همان الف ولامى است که در نامهاى دانیال وخرقیال هم وجود دارد و به معنى‏«خدا» ست. جزء اول آن هر چه باشدبه معنى «ضد» و «دشمن‏» است ودور نیست که با «دژ»، «دشمن‏» و«دشوار» همریشه باشد. (1)

بنابراین‏تعبیر، دجال یعنى : ضدخدا، دشمن‏خدا.

  • شکل ظاهرى «دجال‏»
دجال را با سیمایى عجیب مجسم‏کرده‏اند. صورتى آبله رو که یک‏چشم او کور شده - چشم راست - وچشم دیگرش در وسط پیشانى ،مانند ستاره صبح درخشان است.این بیت مولانا جلال‏الدین بلخى‏به‏یک چشم بودن دجال گواهى دارد :
او به سر، دجال یک چشم لعین اى خدا فریادرس نعم‏المعین

  • نام اصلى، کنیه، محل اقامت و محل ظهور دجال
نام اصلى دجال، «صائد بن صید»و کنیه‏اش «ابویوسف‏» است. ازمادرى یهودى به نام «میمونه‏» به‏دنیا آمده و در جزیره‏اى به یک‏صخره بسته شده است. چون سال‏از چهارصد هجرت بگذرد، بایدمنتظر بود تا ظاهر شود و این ازعلامات آخرالزمان است.

خراسان و کوفه از نقاطى هستندکه به عنوان محل خروج و ظهوردجال ذکر شده‏اند. خاقانى شاعرنامى قرن ششم
هجرى قمرى محل‏ظهور دجال را چنین ذکر مى‏کند:
نه عیسى راست از یاران کمینه سوزنى دربر؟ نه سوزن شبه دجال است‏یک چشم و صفاهانى (2)

  • کیفیت‏خروج دجال
کیفیت‏خروج دجال به این ترتیب‏است که سه سال قبل از خروجش دردنیا قحط و خشکسالى مى‏شود. به‏این صورت که سال اول، ثلث‏باران وسال دوم دو ثلث‏باران معمولى‏نمى‏بارد و سال سوم حتى یک قطره‏باران از آسمان به زمین نمى‏بارد ویک برگ سبز از زمین روییده‏نمى‏شود. در این موقع که گرسنگى وتشنگى بر عالمیان سایه افکنده‏است، دجال خروج مى‏کند. هنگامه‏عجیبى بر پا مى‏شود و دجال به کمک‏پیروانش بر تمام شهرها مسلطمى‏شود و «بیت‏المقدس‏» را که‏ساکنانش حاضربه‏تسلیم‏نمى‏شوند،محاصره مى‏کند. در چنین زمانى به‏هنگام نماز صبح و یا عصر، حضرت‏مهدى صاحب‏الزمان علیه السلام ظهورمى‏کند و با جماعت محصورین به‏نماز مى‏ایستد. حضرت عیسى بن‏مریم علیه السلام نیز از آسمان فرود مى‏آیدو به صاحب‏الامرعلیه السلام اقتدا مى‏کند.آنگاه حضرت صاحب‏الزمان علیه السلام ازحصار خارج شده، دجال و پیروانش‏را از میان برمى‏دارد.

  • دجال در اعتقادات مسیحیت
مسیحیان دجال را «مسیح کذاب‏و دروغین‏» مى‏دانند که دشمن وضدمسیح (3) است. قاموس کتاب‏مقدس (صفحه 460) دجال را اسم‏عام و دجال و دجالان را کسانى‏مى‏داند که تجسم مسیح را تکذیب‏مى‏کنند. در همین کتاب آمده است که‏کلمه دجال در جایى دیگر جز دررساله «یوحنا» یافت نمى‏شود ومقصود از دجال کسى است که بامسیح مقاومت و ضدیت مى‏نماید ومدعى آن باشد که خود او در جاى‏مسیح است و در رساله اول یوحنا، مى‏گوید: «و هر روحى که عیساى‏مجسم شده را انکار کند از خدانیست. این است روح دجال، که‏شنیده‏اید، مى‏آید و الان هم در جهان‏است‏» و نیز مى‏گوید: «دروغگوکیست؟ جز آنکه مسیح بودن عیسى‏را انکار کند و آن دجال است.»

  • نشانى‏هاى دقیق دجال ازکلام امیرمؤمنان على علیه السلام
«اسبغ بن نباته‏» از امیرالمؤمنین‏علیه السلام پرسید: «یا امیرالمؤمنین دجال‏کیست؟ فرمودند که: آگاه باشید، دجال «صائدبن‏صید» است و شقى کسى است که او را تصدیق کند و سعید کسى است که او را تکذیب کند...و از دهى که معروف به یهودیه‏است ، خروج مى‏کند. چشم راستش‏از اصل خلقت ندارد به طورى که‏گودى حدقه‏اش نیست و دیگرى که‏در پیشانیش است، مانند ستاره‏صبح مى‏درخشد و در چشمش مانندپارچه گوشت چیزى است گویا که باخون ممزوج است و در میان‏چشمش لفظ «کافر» نوشته شده به‏طورى که همه کس آن را مى‏خواند خواه نویسنده باشد و خواه نه . به‏دریاها داخل مى‏شود و آفتاب با وى‏سیر مى‏کند و در پیش رویش کوهى‏است از دود و در پشت‏سرش کوه‏سفیدى است که خلایق چنین‏مى‏دانند که آن طعام است و در ایام‏قحط شدیدى خروج مى‏کند وبه‏درازگوش سبز یا خاکسترى رنگ‏سوار شود و زمین در زیر پایش‏پیچیده مى‏گردد و به هیچ آب‏نمى‏گذرد مگر اینکه خشکیده‏مى‏شود به طورى که جایش تا روزقیامت‏خشک مى‏ماند وبه آواز بلندندا مى‏کند، به نوعى که همه جن وانس و شیاطین ، که در ما بین مشرق‏و مغرب‏اند صداى او را مى‏شنوند.چنین مى‏گوید:

«اى دوستان من! به زودى به‏سوى من آیید. منم آن کسى که‏مخلوقات را خلق نمود و ایشان را درمحکم نمودن ترکیبشان با هم‏مساوى گردانید و اندازه صورتها وهیاتهاى ایشان راتعیین نمود و منم‏آن پروردگار شما که بر همه اشیاقادر است.»

و این دشمن خدا، اینها را دروغ‏مى‏گوید، زیرا که او مردى است که‏طعام مى‏خورد و در بازارها راه‏مى‏رود و پروردگار شما کور نیست‏و طعام نمى‏خورد و راه نمى‏رود و ازمکانى به مکان دیگر منتقل نمى‏شود.آگاه شوید بدرستى که بسیارى ازتابعان او در آن روز اولاد زنا وصاحبان طیلسان سبز هستند و آن‏پارچه‏اى است مانند ردا که بر سر ودوش انداخته مى‏شود.

خداوند عزوجل او را در شهر«شام‏» در بالاى تلى که معروف است‏به تل «افیق‏» سه ساعت از روز«جمعه‏» گذشته به دست کسى که‏مسیح بن مریم علیه السلام در پشت‏سرش‏نماز مى‏گزارد، به قتل مى‏رساند.آگاه شوید بدرستى که بعد از این‏طامه کبرى واقع خواهد شد و آن‏خروج دابه (4)

از زمین است. بعد از آن‏امام على علیه السلام فرمودند که : از من‏مپرسید که بعد از خروج دابه چه‏واقع خواهد شد. درآن حال «ترال بن‏سبره‏» به صعصعه گفت که:امیرالمؤمنین از این کلام اعجازنظام، چه چیز اراده نموده؟صعصعه گفت: یابن سبره! کسى که‏عیسى‏بن‏مریم علیه السلام در پشت‏سرش‏نماز مى‏گزارد ، امام دوازدهم‏است!» (5)

  • سیماى دجال در ادب فارسى
از راه احادیث اسلامى، دجال به‏صورت شخصى مقابل و ضدعیسى بن مریم (6) ، در ادبیات فارسى‏مجسم شده است. قدیمى‏ترین دیوان‏شعر که در آن کلمه دجال و مفاهیم‏مرتبط با او در آن دیده مى‏شود«دیوان حکیم ناصرخسرو قبادیانى‏»است (تولد 394 ق وفات 481 ق)حکیم ناصرخسرو 7 بار کلمه دجال‏را در دیوان اشعار خود آورده و دردو مورد «جهان‏» را به «دجال‏» شبیه‏و مانند کرده است:

دجال چیست؟ عالم و، شب چشم کوراوست وین روز چشم روشن او کیست، بى‏ریب عالم دجال تست و تو به دروغش بسته‏اى و مانده‏اى و گشته یگانه

از دیگر شاعرانى که مضامین‏زیبایى از کلمه دجال ساخته،«افضل‏الدین بدیل بن على خاقانى‏»شاعر قرن ششم هجرى است. دربین شاعران ، خاقانى بیشتر از همه ،این کلمه را در شعرخود آورده است.دجال 22 بار در شعر خاقانى دیده‏مى‏شود. در شعر برخى شاعران‏دیگر کمابیش این کلمه دیده مى‏شود.بعضى ترکیبات و مضامین که‏شاعران بااستفاده از کلمه دجال‏ساخته‏اند، چنین است:

- دجال بند، آن که دجال را به بندمى‏کشد.
قلزم دجله عطا، مهدى دجال بند کسرى جمشید جام خسرو خورشیدفر
مجید بیلقانى
- دجال جفا، کنایه از دغل‏کار وستمگر
لب بگشا ، هیکل عیسى‏بخوان کز دم دجال جفا مرده‏اند
مولوى
- دجال چشم ، کنایه از یک چشم
چرا سوزن چنین‏دجال‏چشم‏است که اندرجیب عیسى یافت ماوا
خاقانى
- دجال خلقت ، کنایه از بدنهاد
گر او هست دجال‏خلقت‏به‏رغمش تو را کم ز عیسى مریم ندارم
خاقانى
- دجال راى ، کنایه از بداندیش
چه مى‏خواهى از این دجال رایان چه مى‏جویى ازاین مهدى نمایان
عطار نیشابورى
- دجال شکل ، کنایه از فریبکار
کید این دجال شکلان‏آخراندرچه‏فتاد چون لواى مهدى آخرزمان آمد پدید
مجید بیلقانى
- دجال طبع، کنایه از بدنهاد وستم‏پیشه
از این دجال طبعان وارهد دور نماند کار و بار عالم این طور
وحشى بافقى
- دجال فعل، کنایه از فریبنده
نه روح‏الله بر این دیر است چون شد چنین دجال فعل این دیر مینا
خاقانى
- دجال کیش، کنایه از دروغگو وبدکردار
پى دجال کیشان برگرفته به تو نیرنگ ایشان درگرفته تو را دجال شد چون هادى راه به جز دوزخ کجا یابى وطنگاه
وحشى بافقى
- دجال عالم سوز، اشاره به‏فریب دادن دجال جهانیان را.( فراگیرشدن ظلم و ستم در عالم)
اى دریغا مهدیى، کامروز از هر گوشه‏اى یک جهان دجال عالم سوز سر برکرده‏اند
سنایى
دجال در ادبیات عرفانى نیز،گذشته از تعبیرات و معانى دینى وکلامى ، کنایه از اهل نیرنگ و حیله‏است.

  • کلام آخر درباره «دجال‏»
به نظر مى‏رسد که خروج دجال وفتنه او در جهان و کشته شدنش به‏دست‏حضرت مهدى علیه السلام، نمودار ورمزى ازجنگ «نور» و «ظلمت‏» باشد.بیان دیگرى از مبارزه نیکى و بدى وپیروزى نهایى روشنى و خیر برتاریکى و شر که در فرهنگ ایران به‏صورتهاى گوناگون مطرح است ودر اقوام و ملل دیگر هم سابقه دارد.در اوستا کتاب مقدس زرتشتیان هم‏از جنگ اهریمن و اهورامزدا ،گفتگوهاست و آیین‏مانویان هم براساس درگیرى دائمى نور و ظلمت‏پى‏ریزى شده است.

به هر حال، روزى که دجال ظهورکند و جهان ، پر از ظلم و ستم باشد،حضرت مهدى صاحب‏الزمان علیه السلام‏مى‏آید و ریشه ظلم و بیداد رابرمى‏کند و طومار دجال و دجال‏صفتان را در هم مى‏پیچد و آن‏هنگامى‏است که این آیه شریفه براى‏چندمین بار مصداق پیدا مى‏کند:
«و قل جاءالحق و زهق‏الباطل ان‏الباطل کان زهوقا» (7)

و به امتت‏بگو که رسول حق آمد وباطل را نابود ساخت که باطل خود لایق‏محو و نابودى ابدى است.

و آن روزى است که وعده الهى‏تحقق پیدا کند:

«ونرید ان نمن على‏الذین‏استضعفوا فى‏الارض و نجعلهم‏ائمة و نجعلهم‏الوارثین‏» (8)
و ما اراده کردیم که بر آن طایفه ذلیل وضعیف در آن سرزمین منت گذارده و آنهارا پیشوایان خلق قرار دهیم و وارث ملک وجاه فرعونیان گردانیم.

ماهنامه موعود شماره 4
 
پى‏نوشتها:
1. اعلام قرآن، ص 479; پرتوى آملى، مهدى،به نقل‏از ریشه‏هاى‏تاریخى‏امثال‏وحکم ، ج 1،ص 436.
2.دیوان‏خاقانى،پیراسته‏دکترمیر جلال‏الدین‏کزازى، ج 1،ص 616.
3. Antichriste
4. دابة: دابة‏الارض: 1. موریانه ، 2. جانورى عظیم‏الجثه که در آخر الزمان پدید آید و آن نشانه نزدیکى قیامت است.
5. مجلسى ، محمدباقر، بحارالانوار، ج 13،ص 482.
6. سوره اسرا (17)، آیه 81.
7. سوره قصص (28)، آیه 5.
 




تاریخ : سه شنبه 86/9/6 | 2:11 عصر | نویسنده : مصطفی قدرتی | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.