مقدمه:
با ظهور وهابیت در شبه جزیره عربستان، و پس از پیروزی انقلاب پرشکوه اسلامی ایران هجمه وهابیت با روشهای مدرن و با استفاده از رسانههای عمومی مانند اینترنت و ماهواره در سطحی وسیع گسترش یافته است. این تهاجم در سالهای اخیر گسترش چشمگیری داشته است به گونهای که همه گروهها، از مردم عادی تا اساتید، دانشجویان ، دانشآموزان و حتی روحانیون کاروانهای حج را هم در بر گرفته است.با اینکه این شبهات، غالبا از افترا و دروغ و یا جهل و نادانی سرچشمه گرفته است، ولی از مسئولیت اساتید و دانشپژوهان در پاسخگویی به آن کاسته نمیشود.
زیرا مخالفان مکتب اهل بیت، هرگز تصور نمیکردند که فرهنگ غنی شیعه بتواند ملت ایران را این چنین به صحنه بیاورد که با دست خالی، ولی با قلبی آکنده از ایمان و عشق به اسلام، طومار حکومت تا دندان مسلح را ـ با آن همه حمایتهای بیدریغ شرق و غرب ـ برای همیشه در هم بپیچد و به جای آن ، حکومت اسلامی برپایه فقه شیعه تأسیس نماید.
به همین جهت، مخالفان مکتب اهل بیت، وقتی که با گسترش فرهنگ تشیع، موقعیت خود را در خطر میبینند، با تألیف کتابهای ضد شیعی مملو از تهمت و کذب، سعی در مخدوش کردن چهره نورانی مذهب شیعه را در سطح جهانی دارند.
یکی از انگیزههای تهاجم وسیع وهابیت بر ضد مذهب اهل بیت (علیهم السلام) ، ترس و وحشت آنان از گسترش فرهنگ برخاسته از قرآن در میان جوانان و دانشمندان تحصیل کرده و استقبال آنان از این مکتب نورانی مطابق با سنت راستین محمدی (صلی الله علیه و آله وسلم) است، ذکر نمونههایی از این دست بیانگر عمق وحشت آنهاست؛
دکتر عصام العماد، فارغالتحصیل دانشگاه «الامام محمد بن سعود» در ریاض و شاگرد بن باز (مفتی اعظم سعودی) و امام جماعت یکی از مساجد بزرگ صنعاء و از مبلغین وهابیت در یمن که کتابی نیز در اثبات کفر و شرک شیعه تحت عنوان: «اصله بین الاثنی عشریه و فرق الغلاه» نوشته است با آشنایی با یکی از جوانهای شیعه، با فرهنگ نورانی تشیع آشنا شد و از فرقه وهابیت دست کشید و به مذهب شیعه مشرف گردید.
دکتر عصام در کتابی که به همین مناسبت تألیف نموده، مینویسد:
با مطالعه کتابهایی که وهابیت در سالهای اخیر نوشتهاند، به یقین در مییابیم که آنان احساس کردهاند که تنها مذهب آینده، همان مذهب شیعه امامیه است: «و کلما نقرا کتابات اخواننا الوهابیین نزداد یقینا بان المستقبل للمذهب الاثنی عشری لانهم یتابعون حرکه الانتشار السریعه لهذا المذهب فی وسط الوهابیین و غیر هم من المسلمین».
سپس از قول شیخ عبدالله الغنیمان استاد «الجامعه الاسلامیه» در مدینه منوره نقل میکند: «ان الوهابیین علی یقین بأن المذهب (الاثنی عشر) هو الذی سوف یجذب الیه کل اهل السنه و کل الوهابیین فی المستقبل القریب» (وهابیون به یقین دریافتهاند، تنها مذهبی که در آینده، اهل سنت و وهابیت را به طرف خود جذب خواهد کرد، همان مذهب شیعه امامی است).
آقای شیخ ربیع بن محمد، از نویسندگان بزرگ سعودی مینویسد: «و مما زاد عجبی من هدا الامر آن اخوانا لنا و منهم ابناء احد العلماء الکبار المشهورین فی مصر، و منهم طلاب علم طالما جلسوا معنا فی حلقات العلم، و منهم بعض الاخوان الذین کنا نحسن الظن بهم سلکوا هذا الذرب ، و هذا التجاه الجدید هو (التشیع) و بطبیعه الحال ادرکت منذ اللحظه الاولی ان هولاء الخواه ـ کغیرهم فی العالم الاسلامی ـ بهرتهم اضواء الثوره الایرانیه».
شیخ محمد مغراوی از دیگر نویسندگان مشهور وهابی میگوید: با گسترش مذهب تشیع در میان جوانهای مشرق زمین، بیم آن را دارم که این فرهنگ در میان جوانهای مغرب زمین نیز گسترده شود: «بعد انتشرا المذهب الاثنی عشری فی مشرق العالم الاسلامی ، فخفت علی الشباب فی بلاد المغرب ...»
دکتر ناصر قفاری استاد دانشگاههای مدینه مینویسد: «و قد تشیع بسبب الجهود التی یبذلها شیوخ الاثنی عشریه من شباب المسلمین، و من طالع کتاب « عنوان المجد فی تاریخ البصره و نجد» یهوله الامر حیث یجد قبائل باکملها قد تشیعت» . (اخیرا تعداد زیادی از اهل سنت به طرف مذهب شیعه گرویدهاند و اگر کسی کتاب «عنوان المجد فی تاریخ البصره و نجد» را مطالعه کند به وحشت میافتد که چگونه برخی از قبایل عربی به صورت کامل، مذهب شیعه را پذیرفتهاند).
جالبتر از اینها سخن شیخ مجدی محمدعلی محمد نویسنده بزرگ وهابی است که میگوید: «جاءنی شاب من اهل السنه حیران، و سبب حیرته انه قد امتدت الیه ایدی الشیعه ... حتی ظن المسکین انهم ملائکه الرحمه و فرسان الحق».
(یکی از جوانهای اهل سنت حیرت زده نزد من آمد وقتی که علت حیرت او را جویا شدم، دریافتم که دست یکی از شیعیان به وی رسیده است، و این جوان سنی تصور کرده است که شیعیان ملائکه رحمت، و شیر بیشه حق میباشند).
ابن تیمیه بنیانگذار فکری وهابیت
احمد بن تیمیه در سال 665 ق پنچ سال پس از سقوط خلافت بغداد در حران از توابع شام به دنیا آمد و تحصیلات اولیه را در آن سرزمین به پایان برد. پس از حمله مغول به اطراف شام و همراه خانوادهاش به دمشق رفت و در آنجا اقامت گزید.
در سال 698 ه.ق به تدریج آثار انحراف در وی ظاهر شد، خصوصا به هنگام تفسیر آیه شریفه (الرحمن علی العرش استوی) ، در شهر حماه برای خداوند تبارک و تعالی جایگاهی در فراز آسمانها که بر تخت سلطنت تکیه زده است، تعیین کرد.
این تفسیر مخالف آیات قرآن چون: (الیس کمثله شیء) و (و لم یکن لهو کفوا احدم) میباشد که خداوند را از هر گونه تشبیه به صفات مخلوقات باز داشته است.
انتشار افکار باطل «ابن تیمیه» در دمشق و اطراف آن غوغایی به پا کرد، گروهی از فقهاء علیه او قیام کرده و از جلالالدین حنفی قاضی وقت محامه وی را خواستار شدند، ولی وی از حضور در دادگاه امتناع ورزید.
«ابن تیمیه» همواره با آراء خلاف خود افکار عمومی را متشنج و معتقدات عمومی را جریحهدار میکرد، تا اینکه هشتم رجب سال 705 ه.ق قضات شهر همراه با وی در قصر نائب السلطنه حاضر شدند و کتاب «الواسطیه» وی قرائت شد، پس از دو جلسه مناظره با «کمال الدین زملکانی» و اثبات انحراف فکری و عقیدتی «ابن تیمیه» او را به مصر تبعید کردند.
در آنجا نیز بخاطر نشر اندیشههای انحرافی توسط «ابن محلوف مالکی» قاضی وقت به زندان محکوم گشت، و سپس در 23 ربیع الاول سال 707 ه.ق ، از زندان آزاد شد، ولی بخاطر پافشاری بر نشر عقاید باطلش، قاضی «بدرالدین» وی را محاکمه کرد و احساس نمود که وی در قضیه توسل به پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) ادب را نسبت به حضرت رعایت نمیکند، بنابراین او را روانه زندان کرد.
عاقبت درسال 708 ه.ق، از زندان آزاد شد، ولی فعالیت مجدد وی باعث شد که آخر ماه صفر سال 709 ه.ق، به اسکندریه مصر تبعید شود، و پس از هشت ماه به قاهره بازگردد.
ابن کثیر مینویسد: در 22 رجب سال 720 ه.ق، به خاطر فتاوای دور از مذاهب اسلامی به دار السعاده احضار شد، و قضات هر چهار مذهب (حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی) او را مذمت و به زندان محکردند ، تا اینکه در دوم محرم سال 721 ه.ق، از زندان آزاد گردید.
ابن حجر عسقلانی و شوکانی از علماء بزرگ اهل سنت مینویسند: قاضی شافعی دمشق دستور داد که در دمشق اعلان کند که :«من اعتقد عقیده ابن تیمیه حل دمه و ماله».
هر کس معتقد به عقاید «ابن تیمیه» باشد، خون و مالش حلال است.
* سخنان ابن تیمیه و وهابیت مخالف کتاب و سنت
سخن ابن تیمیه و پیروان وهابی او در اثبات جسمانیت حق تعالی مخالف کتاب و سنت است زیرا آیه شریفه (لیس کمثلهی شیء) صراحت دارد که خداوند مانندی ندارد و آیه شریفه (قل هوالله احد) . نیز دلالت میکند که او بیهمتا است.
حاکم نیشابوری در روایتی از ابی بن کعب نقل کرده:
«ان المشرکین قالوا ک یا محمد انسب لنا ربک! فانزل الله عز وجل : (قل هوالله احد * الله الصمد) قال : الصمد الذی (لم یلد و لم یولد) ، لانه لیس شیء یولد الا سیموت ، ولیس شیء یموت الا سیورث و ان الله لا یموت و لا یورث ، ( و لم یکن لهو کفوآ احدم) قال : لم یکن له شبیه و لا عدل و لیس کمثله شیء»
آن گاه حاکم نیشابوری و همچنین ذهبی گفتهاند: این روایت صحیح است.
*ابن تیمیه و تکفیر مسلمین و قتل آنان
خطرناکترین چیزی که ابن تیمیه بنیانگذار فکری وهابیت در آغاز دعوت خویش مطرح ساخت و افکار عمومی را متشنج و عقائد مردم را جریحهدار کرد، متهم ساختن مسلمان به کفر و شرک بود.
او رسما اعلام کرد: «من یأتی الی قبر نبی او صالح، و یسأله حاجته و یستنجده ... فهذا شرکت صریح، یجب ان یستتاب صاحبه، فأن تاب ، و الا قتل»
ادامه داره